آمار پارادایم | پدر

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

بقا

 ده دقيقه سكوت به احترام دوستان و نياكانم
غژ و غژ گهواره هاي كهنه و جرينگ جرينگ زنگوله ها
دوست خوب ِ من
وقتي مادری بميرد قسمتي از فرزندانش را با خود زير گل خواهد برد
ما بايد مادرانمان را دوست بداريم
وقتي اخم مي كنند و بي دليل وسايل خانه را به هم مي ريزند
ما بايد بدويم دستشان را بگيريم
تا مبادا كه خدای نكرده تب كرده باشند
مابايد پدرانمان را دوست بداريم
برايشان دمپايي مرغوب بخريم
و وقتي ديديم به نقطه اي خيره مانده اند برايشان يك استكان چای بريزيم
پدران ‚ پدران ‚ پدرانمان را
ما بايد دوست بداريم......

پی نوشت این شعر زیبا مرتبط با پست قبلم بود که یک هو یادم آمد و  مثل یک اتفاق زیبا خواستم این جا ثبتش کنم.

پی نوشت دو: این شعر از حسین پناهی عزیز است که خواندن زندگی نامه اش خالی از لطف نیست.

 


برچسب‌ها: مادر, پدر, ننه, بچه
+ تاريخ سه شنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۲ساعت 0:54 نويسنده فاطمه. الف |

کیست که نداند که اسب ها چه موجودات فهمیده و با شعوری هستند. جدیدا برنامه ای دیدم  که در آن روان درمانگر در روند درمان مراجعین اش  آنها را پیش اسب میبرد.  بیمار به اسب نزدیک می شد  تا به نعل پایش سوهان بکشد، ولی اسب  از بالا آوردن پای خود ابا می کرد در حالی که برخورد او با صاحبش یا مثلا افراد دیگر این گونه نبود. به مرور که دوره درمان سپری می شد و از تنش فرد کاسته می شد اسب بدون مقاومت پای خود را در اختیار  او قرار می داد.  یکی از مراجعین زنی آمریکایی بود که شوهر خود را در جریان جنگ عراق در حالی از دست داده بود که همش ۴ ماه از نامزدی شان می گذشت، حالا کنار آمدن با این مشکل برایش سخت بود. در مرحله اول اسب هیچ همکاری نشان نداد تا اینکه این زن یاد گرفت وجودش را از غم و ناراحتی و خشم خالی کند، اسب ها ضربان قلب ما را می فهمند و از نظر حسی بسیار قوی هستند. بعد از دیدن این برنامه سرچ زدم، به مطالب جالبی برخوردم: اینکه بودن با حیوانات و البته اسب - به طور ویژه -  و رسیدگی به آنها یکی از راه های بازیافتن آرامش درونی و ارتباط با شادی و نشاط است.... دوست دارم یک اسب داشته باشم و یک سگ. چه داستانهایی که در مورد وفاداری این موجودات اشک به چشم من نیاورده. یکی از خاطرات پدر مرحوم من در مورد سگ وفادارش بود که در یک زمستان سرد از مسافتی دور صدای کمک خواهی او را شنیده و به نجاتش آمده بوده و او را از چنگ چندین گرگ نجات داده و در نهایت چند روز بعد به خاطر زخم های عمیقش مرده بود.  


برچسب‌ها: اسب, سگ, تنهایی, نشاط
+ تاريخ پنجشنبه هجدهم مهر ۱۳۹۲ساعت 2:18 نويسنده فاطمه. الف |