|
جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
اما در مورد صفات مثبت، انحصار را دوست دارم، دوست دارم، به طور فردی به قضیه پرداخته شود و با کسی جمع بسته نشوم، انگار فقط مثلا من بلدم خوب آشپزی کنم، یا فقط من دنبال بهبود افکار و زندگی ام هستم و از این قبیل.....
این مقدمه را آوردم با فرض این که شاید غالب افراد مثل من فکر می کنند، راحت تر به دوره ای از دوران فکری ام بپردازم که در آن، آدم مطلق اندیشی بودم، مثلا در مورد بعضی شخصیت های تاثیرگذار جهان- فارغ از نوع خط فکری شان- به جای این که زحمت بکشم و قبل از اظهار نظر در مورد شان اندکی به فکر دستاوردهای فکری ام باشم و دنیای ذهنی ام را وسعت ببخشم، خیلی راحت در رد یا قبول آنها با دوستانم صحبت می کردیم. حالا متوجه شده ام اظهار نظر در مورد اشخاص و موضوعات با دستمایه علمی کم، چقدر خود آدم را زیر سوال می برد.
دریا هرچه عمیق تر، آرام تر و با شکوه تر.........
همین طور این مقدمه را آوردم تا خوشحالی ام را از این بابت اعلام کنم که جدیدا من فهمیدم تعارضی که گاه سراغ من می آید در مسائل، در وجود غالب افراد حضور دارد.