آمار آلیس در سرزمین عجایب...

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

خودم خودم را دارم، شناخت درمانی می کنم. البته اگر پول دار بودم، حتما می رفتم سراغ یک آدم متخصص. ولی خوشبختانه عقل کردم و اجازه ندادم این موضوع به بهانه ای برایم تبدیل شود، فعلا خیلی کارها از دست خودم برم می آید. البته داخل پرانتز بنویسم که روش های مختلفی برای درمان ناراحتی های روحی و عصبی وجود دارد: ۱-درمان از طریق دارو  با تجویز روانپزشک و  ۲- مشاوره و کار با روانشناس. در صورت همراهی این دو روش امید به بهبودی به مراتب بالاتر از اعمال یکی از آنهاست. داروها کمک می کنند تا ترکیب شیمیایی مغز که به هم ریخته تا حدودی تعدیل شود. مشاوره و روان درمانی -که گامهای مکمل در دارودرمانی به حساب می آیند- به روش های مختلفی اعمال می شوند مثل: روانکاوی، هیپنوتیزم، رفتار درمانی و شناخت درمانی..... هر کدام این روشها معایب و محاسن خاص خودش را دارد. من مورد آخر برایم بیشتر جذابیت داشت، یعنی شناخت درمانی اگر بخواهم یک تعریف یک خطی از شناخت درمانی بدهم به این جمله بسنده می کنم:

شناخت درمانی یکی از انواع روشها یا تئوریهای رواندرمانی است که هدف آن اصلاح تفکرات غیر منطقی و یا خطاها و تحریفهای شناختی است. 

در این روش بنا بر این است که چنانچه تفکر یک فرد اصلاح شود، هیجانات و احساسات - ناراحتی هایی چون افسردگی، خشم و ترس .... - او نیز که متاثر از افکار اوست دگرگون می شود.  ( برای اطلاعات جامع تر و البته علمی تر به منابع رجوع کنید، البته من در حین سرچ هم مقالات جالبی در این خصوص دیدم. )

خوب من یک سیاهه از افکار خودم تهیه کردم. در انتها این حس را داشتم که انگار این نوشته برای مثلا زندگی در کره مریخ تنظیم شده بوده  از بس که بیشتر موارد آن غیر منطبق با دنیای واقعی است. مثلا یکی از این موارد این است که غالبا افراد را قیاس به خودم می کنم، احساس گناهشان، ناراحتی شان در قبال نزدیکان، .... همین باعث می شود به شدت به خطا روم . حالا من مثل یک دختر خوب می پذیرم که آدمها با هم فرق میکنند.

خطای بعدی ناشی از همان تفکر غلطم: همه به شدت دغدغه دارند تا مشکلاتشان را حل کنند و من باید حتما کمکشان کنم.

جواب منطقی: بعضی ها اصلا قائل به مشکل داشتن نیستند و فکر می کنند زندگی همینه که هست، تازه ممکن است پیشنهاد کمک به برخی ها حس حقارت در آنها را تداعی کند.

خوب تا صبح بشینم میتوانم همین طور ردیف کنم برم جلو.....خدای من چقدر اشتباهات زیادی دارم، اما خوب از این که می بینم می توانم در عین حال کارهایی برای ساختن زندگی ام انجام دهم خوشحال می شوم. یک چیز هم بگویم و این نوشته را پایان ببرم: تا بوده بیشتر از کودک درون صحبت می کنند و زیاد به بحث بالغ و والد پرداخته نشده، یکی دیگر از روش های ساده کمک به خود، آشنا شدن با این سه بخش وجودی است  که در تحلیل رفتار خود بسیار مفید است. در کتاب وضعیت آخر از تامس آ- هریس به تفضیل به آن پرداخته شده است.


برچسب‌ها: کتاب, زندگی, تفکر, آرامش
+ تاريخ چهارشنبه هشتم آبان ۱۳۹۲ساعت 0:47 نويسنده فاطمه. الف |