آمار پارادایم | فراتر از بودن

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

کتاب «فراتر از بودن» اثر کریستین بوبن را پریشب خواندم. این کتاب بیش از یک شب، میهمان خانه ما نبود، آن را سریع خواندم و صبح به کتابخانه برگرداندم. می دانم هنوز دستانم بوی عطر این کتاب را دارند؛

کتاب، کتاب زیبایی بود؛ برای کسانی که دوست دارند، ظرفیت چشم ها و گوشهایشان را برای دیدن زیبایی های زندگی بالا ببرند، چیزی بیشتر از آنچه غبار روزمرگی ها اجازه می دهد.

***

کتاب «اتاق شماره شش» از آنتوان چخوف، همدم من در ترافیک های عصرگاهی بود که بلااستثنا احساس گناه و دلشوره ناشی از دیر کردنم هم به آن اضافه می شد؛ این کتاب را از شدت جالب بودن آن، گاهی نجویده می بلعیدم و بعد شب ها حین برگشت که دیگر نوری در تاکسی برای خواندن کتاب نبود، با اشتیاق خاطره ای زیبا، تکه هایی از آن را نشخوار می کردم و تمام شب به انسانی فکر می کردم که می تواند این گونه در لایه های شخصیتی آدمها فرو رود و به این زیبایی آنها را توصیف کند. در این کتاب واقعا تحت تاثیر قلم نویسنده در تحلیل شخصیت آدمها قرار گرفتم، بی نظیر بود. اگر بخواهم به دوستی کتابی هدیه دهم، بی شک این کتاب جزو انتخابهای نخستم خواهد بود.

***

کتاب «جود گمنام» از توماس هاردی دیگر رمانی بود که در لابه لای کارهای معمول روز با استراتژی که از همسرم یاد گرفته بودم، حتی شده یک صفحه از آن را خواندم و نهایتا تمامش کردم و طی آن روزها، لحظه های من  آغشته به این دلشوره بود که بالاخره فلسفه جود در ارتباط با زندگی به سرانجام خواهد رسید یا نه. بویژه اینکه شباهت های زیادی بین او و منطق  و آرمان های خودم می دیدم و «سو» دیگر قهرمان این داستان و معشوقه «جود» ابعاد جالبی در مورد زن بودنم را به من نشان داد. 

تنها تاثرم این است که به خاطر ضیق وقت موفق نشدم  بخشهایی از این کتابها  را که مد نظرم بود و انتخاب کرده بودم، یادداشت کنم. 

***

و سال نو، آرزو می کنم آدمهای بزرگ و کتابهای عالی مرزهای سرزمین فکرتان را هرچه بیشتر جابجا کنند...


برچسب‌ها: فراتر از بودن
+ تاريخ جمعه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۵ساعت 6:8 نويسنده فاطمه. الف |