جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
خواندن کتاب «ثریا در اغماء» را اخیراً تمام کردم، قبلا همیشه فکر می کردم این کتاب حتما یک جورهایی به ثریا زن شاه ربط پیدا می کند؛ ولی حدسم کاملا اشتباه بود. ثریا صرفا فقط نام یکی از شخصیت های اصلی این رمان بود.
بخش هایی از این رمان به روزهای جنگ در شهرهای جنوبی ایران و بخش اعظم آن به زندگی افراد شبه روشنفکری اشاره داشت که با اغاز جنگ به اروپا به ویژه فرانسه مهاجرت کرده بودند. اگرچه برخی قسمت های این کتاب مرا تحت تاثیر قرار داد- به ویژه اوایل کتاب که با توصیف ترمینال غرب و ... شروع شده بود- ولی حین خواندنش -با احترام به نویسنده آن مرحوم اسماعیل فصیح - چندان توقعات من برآورده نشد.
حسم این بود که نویسنده و در واقع قهرمان اصلی داستان، شخصیت های کتاب را با نگاهی از بالا به پایین تحلیل کرده است؛ از طرفی، کتاب مملو از توصیفاتی بود که یا در جای مناسب بیان نشده بودند یا اینکه بیان آنها لااقل از نظر من، ضروری به نظر نمی رسید.
خلاصه هرچند حین خواندن کتاب حس کسی را داشتم که انگار از یک سربالایی بالا می رود، اما در نهایت فکر کردم این کتاب به یک بار خواندن می ارزد.
به هر صورت هر کس ذائقه ای دارد و همین موضوع شامل کتاب هم می شود. نکته ای که دوست دارم به آن تاکید کنم این است که به نظر من کسانی که برای نوشتن یا ترجمه وقت می گذارند، ولو نه با کیفیت عالی، آدمهای جالب و قابل احترامی هستند. چون باور دارم، کارهای فکری و به ویژه نوشتن، مستلزم انضباطی دقیق است که هر کس حوصله آن را ندارد و به قول معروف مرد میدان نیست.
پی نوشت: چنانکه آثار دیگر این نویسنده را خوانده باشید، خواندن بیوگرافی وی خالی از لطف نخواهد بود. شاید برایتان جالب باشد که بدانید کتاب های روانشناسی ارزشمندی چون «وضعیت آخر»، «ماندن در وضعیت آخر» و «بازی ها» با همت این نویسنده ترجمه شده است.