آمار وقتی یک چشمه متولد می شود، بی تردید سرازیر می شود...

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

مثل یک مومن حتی شده به حالت ریاضت سعی می کنم، هر چیزی را که برای مطرح شدن به آن چنگ می اندازم، کنار بزنم. شاید کسی بگوید این بخشی از طبیعت آدمی است و باید آن را به عنوان یک واقعیت پذیرفت، این که  هر کس به شکلی بخواهد دیده شود، قبول دارم، اما من دوست دارم سربازهای وجودم را به جای این که به سرزمین های دور سرازیر کنم، آنها را همچنان در قلعه وجودم نگهشان دارم، این خودش یک جور قدرت است، یک جور زیبایی است.. می دانم این ایده در حد حرف، خیلی آسان و زیبا و دست یافتنی ست و  در عمل سخت است، اما من نم نم تلاش خودم را می کنم،  لطف قضیه به این است که وقتی ما بی نیاز از تعریف و تمجید دیگران هستیم یا در برابر عقاید شخصی آنها در قبال خودمان آسیب پذیر نیستیم، انگار تنظیم گر وجودمان به جای این که بیرون از ما قرار داشته باشد و مثل عروسک خیمه شب بازی ما را به رقص بگیرد، در درونمان است و این اوج آزادی و قدرت است، چیزی که من شیفته اش هستم....

+ تاريخ جمعه یکم دی ۱۳۹۱ساعت 22:1 نويسنده فاطمه. الف |