|
جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
اگر مثل کسی که تازه کندوی زنبور عسل زده مراقب کارم باشم، دور نیست که به جاهای زیبایی برسم. حالا کندوی عسل من، تصمیم بزرگی بود که امشب گرفتم: حس افسوسی که از برخی تصمیمات اخیر دائم توی ذهنم حضور داشت و جای بی شمار حس خوب را اشغال کرده بود، به مدد ذهنیت جدیدی که پیدا کرده ام و صحبت های مک آرتور عزیزم
در حال کوچ از وجودم است. احساس کسی را دارم که بعد از مدتها عذاب وجدان برود و خودش را تسلیم قانون کند.... این چند وقت فکر کردن به این که اگر فلان تصمیم را نمی گرفتم، ال و بل می شد، فکر می کنم گیرنده هایم را انگار ضعیف و خاموش کرده بود.... و البته قدرت لذت بردن از داشته ها و وضعیت موجودم را...
خیلی خوشحالم و شکر گذار مثل خورشید که بی تاب است تا به آغوش صبح پر بکشد، با آغوش باز به سراغ زندگی و تجربه های جدید می روم.....![]()