آمار از آن بکاه و بر این بی افزا

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

گاه از اینکه بهم ثابت می شود مسائل بزرگ بعضی وقت ها راه حل های ساده و کوچک و گاه حتی بی ربط دارند. تعجب می کنم، به خودم قول می دهم این اصل کلیدی فراموشم نشود، اما خوب به راحتی این موضوع را به دست فراموشی می سپارم. ..دیدن این همه مقاومت از طرف خودم برایم عجیب است، بعضی عادت ها آنقدر در روح و جان آدم چنگ زده اند که انگار آن را در تسخیر خود دارند و رخ تاباندن از آنها مثل شنا کردن بر خلاف جریان آب است... خوردن یک بستنی خنک برای کسی که ذهنش قفل کرده، یا ساعاتی  نشستن روی نیمکت یک پارک خلوت برای کسی که فکر می کند، وقت سر خاراندن ندارد، شاید حکم مدیتیشن در کوههای تبت را داشته باشد. یک جور شارژ شدن و به ذهن اجازه آرمیدن دادن. دیروز که بعد از سالها این روز و آن روز کردن، ترانه پایین را حفظ کردم و چند دور با آن هم نوایی کردم، آنقدر حس خوبی داشتم که گفتم، آخه دختر این کار خرجی داشت؟ تصمیم دارم از این کارها زیاد بکنم و علت حسودی ام  به آرامشی که همسرم در گرفتن ناخن هایش دارد را الان خوب درک می کنم....

+ تاريخ چهارشنبه پانزدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 0:56 نويسنده فاطمه. الف |