|
جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
هر چند در عالم واقعی هنوز مثل یک معتاد ترک کردن بعضی رفتارها سخت است اما اینجا - فضای مجازی - نسبتا راحت است. از جمله این رفتارها غیبت کردن یا همان قضاوت دیگران و کلا پرداختن به دیگران است. اینجا این کار راحت است چون می شینی و متنی را که می خواهی می نویسی بعد که می خواهی در وبلاگت منتشر کنی، متوجه می شوی نوشته مکتوب تو برخلاف افکار و نکات جدید و زیبایی است که تازه یاد گرفته ای، خیلی راحت دستت میرود روی عبارت حذف پست و مطلب را دیلیت می کنی مثل دیروز که از طلاق دوست قدیمی ام باخبر شدم و آمدم و اینجا یک سری مطلب نوشتم، اما بعد از اتمام نوشته ام احساس کردم در نوشته ام خیلی راحت در مورد مقوله طلاق گرفتن یا نگرفتن نظراتم را نوشته ام.... در صورتی که شرایط افراد با یکدیگر بقدری متفاوت است که نمی توان به سادگی قضایا را تعمیم داد. به همین خاطر، جدیدا در نوشته هایم وقتی پای دیگران به میان می آید، یکم دل چرکین می شوم که همین طوری بنویسم. با این وجود فکر میکنم اگر چه علوم انسانی نسبت به علوم دیگر بیشترین فرضیات را دارد اما همین ابهام به زیبایی آن افزوده است. غیر از این قضیه وقتی به موضوع تفاوت سطوح مختلف آگاهی در آدمها فکر می کنیم بی اختیار ، پرداختن به بعضی موضوعات مثل چرایی رفتار آدمها واقعا کار بی خردانه ای به نظرم می آید. دوست دارم رابطه ام با افراد به فرصتی برای یاد گرفتن تبدیل شود و احیانا اگر کمکی هم از دستم بر آید، انجام دهم اما در مورد کارهایشان و البته اشتباهاشان - که ممکن است از نظر من اشتباه باشد - فکرم مشغول نشود. این قضیه به ویژه در مورد افراد آشنا و نزدیک خیلی برای من مهم و تعیین کننده است. چون من به اسم نگرانی و احساسات عاطفی دیگر ذهنم را خیلی درگیر بقیه می کنم...