آمار فدای چشمات

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

 ساعت پنج عصر از خواب بيدار شدم. هوا ديگر تاريك شده بود. سكوت عجيبي بود. صداي شومينه را دوست داشتم منو ياد يكي از روياهاي قديمي ام مي انداخت... مك آرتور هنوز خواب بود. نشستم روي كاناپه و شروع كردم به دعا، توي ذهنم داشتم خواسته هايم را دريف مي‌كردم  بعد از بيان كلي آنها ترجيح دادم فقط سكوت  كنم. فقط نگاه كنم و لذت ببرم.

طي اين چند روز كلي نكته جديد براي نوشتن به ذهنم آمده كه فرصت نوشتنشان را ندارم.

سابق بر این وقتي كاري دستم بود معمولا كارهاي ديگرم تعطيل ميشد يا در صورت اضطرار آنها را انجام ميدادم. الان تاحدودي رويه ام فرق كرده ولي راضي نيستم. سعي ام اين است كه انجام يك سري كارها جزو ثابت برنامه ام باشد حتي اگر فقط بتوانم قسمت كوچكي از آنها را انجام دهم.

يادم باشد در مورد اين قضايا بنويسم:

كارنيكو كردن از پركردن است.

خدمت سربازي

گوگل ترنسليتر

آهسته و پیوسته

+ تاريخ سه شنبه بیست و یکم دی ۱۳۸۹ساعت 3:51 نويسنده فاطمه. الف |