|
جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
ديروز فهميدم اكثر آدمها، هريك به شكلي و به درجه اي در زندگي خود خاطرات ناگواري دارند و شايد تنها چيزي كه این وسط باعث تفاوت آنها ميشود اين باشد كه يك عده شان عين مرد مي ايستند و در برابر وسوسه هاي ذهنشان که آنها را وا می دارد تا حس حق به جانبی به خود گرفته و در برابر امواج افسردگی منفعل عمل کنند، ایستاده گي مي كنند و از تمام پتانسيل هاي مادي و معنوي شان براي ساختن زندگي و لذت بردن از آن استفاده ميكنند و يك عده به راحتي خود را كنار مي كشند..............
آنها دنبال فرصتهايي هستند كه زندگي در اختيارشان مي گذارد و اينها تمام انرژي شان را به كار مي گيرند تا ثابت كنند كه زندگي در حقشان بيرحم بوده
متاسفانه ديدم با اين تفاسير من فعلا يك فرد مرزي هستم و بايد بيشتر حواسم را جمع كنم.........