آمار تراپیست

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

حرف زدن یا نزدن فعلا برای من مسئله این است. شاید ساده ترین کار دنیا حرف زدن باشد.این اواخر احساس میکنم حرف زدن بسی از من انرژی می گیرد. هم به لحاظ اینکه به نا کارامدی حرف در مقابل عمل پی برده ام و هم اینکه  عملا شاهد این نکته هستم که چگونه به خاطر تجربه ها و مطالعاتم  دیدگاههایم تغییر می کنند و این در حالیست که من معمولا با قطعیت حرف می زنم....تصحیح دوباره نکته نظرهایم در حرفهایم برایم ملال انگیز است. شاید به خاطر سخت گیری ام باشد اما من به محض یادگرفتن نکته ای ، دیدگاهی ، دلم می گیرد از حرفهایی که از خودم پیش بقیه به یادگار گذاشته ام و حالا به آن افراد یا بهتر بگویم به ان حرفهایم دسترسی ندارم تا تصحیحشان کنم. با اینهمه فکر می کنم که اگر سعی کنم  روند صحبت کردنم آگاهانه باشد بهتر است .......حتی به لحاظ تاثیر گذاری هم که به قضیه نگاه می کنی به این جمله " امرسون" می رسی که "اعمال تو به قدری بلند سخن می گویند که من صدای تو را نمی شنوم............."

راستی دیروز در دیکشنری به لغتی برخوردم که حیف است به آن اشاره نکنم:

Trappist: A member of a Catholic religious group who live together, follow strict rules, and do not speak.

+ تاريخ پنجشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت 7:24 نويسنده فاطمه. الف |