آمار صراحت و جدیت  او منو کشته........

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

امروز صبح طبق برنامه خودم بنا داشتم بعد از کار اداری ام برگردم و باشگاه بروم. به خاطر همین زود زدم بیرون، اما نشستن پای درد و دل آشنایی باعث شد که به ورزش نرسم. جالب این بود که برخلاف همیشه مثل روز برایم روشن بود که طرف یک بازی را شروع کرده و من هم با وجود دانستن این قضیه طرف بازی او قرار گرفته ام. درد و دل ها و گله های  همیشگی  که بیشتر به صرف بازگو کردن و شنیدن  تایید بیان می شوند تا پیدا کردن راه حل......... البته مطمئنم اگر این را به مک آرتور بازگو کنم بلافاصله خواهد گفت تو خودت هم ته دلت ان روز نمی خواستی به کلاس ورزشت برسی و...........

 ومن به خاطر دانستن پاره ای از حقایق، این حرفش را در بست قبولش دارم....این صراحت و جدیت

 او منو کشته........

+ تاريخ چهارشنبه هفتم اسفند ۱۳۸۷ساعت 14:7 نويسنده فاطمه. الف |