آمار رابطه

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

اخیرا به این نتیجه رسیده ام که وقتی رفتاری را با کسی آغاز می کنیم منصفانه است که حالت روحی او را هم در نظر بگیریم -صرف نظر از تعریف کلی که از شخصیت او در ذهنمان نقش بسته- و اگر پیش بینی می کنیم که طرف مقابل در وضعیت خوبی به سر نمی برد با دید غیر واقع بینانه موضوعی را که در حد توان هیجان فعلی او نیست پیش نکشیم البته این به معنای توجیه رفتار های نسنجیده افراد نیست بلکه این به معنای فرصت دادن به همدیگر است  و  پذیرفتن این واقعیت است که انسان مجموعه ایست از نقاط ضعف و قوت، موجودی در مسیر ساخته شدن و ..........

دعا می کنم که نخواهم کسی را قضاوت کنم حتی خودم را و دعا میکنم که این قضیه فراموشم نشود.این تجربه مرا به یاد یکی از داستانهای زیبای کتاب مکتوب پائلو کوئیلو انداخت که حیف می دانم اینجا به آن اشاره نکنم:

یک افسانه صحرائی، از مردی می گوید که می خواست به واحه دیگری مهاجرت کند و شروع کرد به بار کردن شترش.فرشهایش،لوازم پخت و پز،صندوق های لباسش را بار کرد و حیوان همه را پذیرفت.وقتی می خواستند به راه بیفتند، مرد پر آبی زیبایی را به یاد آورد که پدرش به او داده بود.پر را برداشت و بر پشت شتر گذاشت. اما با این کار،جانور زیر بار تاب نیاورد و جان سپرد.حتما مرد فکر کرده است:شتر من حتی نتوانست وزن یک پر را تحمل کند.

گاهی ما هم در مورد دیگران همینطور فکر می کنیم- نمی فهمیم که شوخی کوچک ما شاید همان قطره ای بوده است که جامی پر از درد و رنج را لبریز کرده .

+ تاريخ شنبه دوم شهریور ۱۳۸۷ساعت 11:4 نويسنده فاطمه. الف |