آمار خانم دووینتر دو: اصالت

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

بعضی آدمها کورترین نکته را برای دیدن خودشان انتخاب می کنند. به خاطر همین چیزی که جلوی چشمشان قرار می گیرد، به احتمال قوی مطلوبشان نیست.

مخصوصا اگر آنها نگاه کردن هم بلد نباشند. می دانم موضوع کمی پیچیده شد. اما اگر کتاب ربکا را با علاقه خوانده باشید متوجه این نکته می شوید که دختر جوان، چگونه در این دام خودکم بینی افتاده است.

قرار گرفتن در آن موقعیت باشکوه که با وضعیت قبلی او خیلی تفاوت دارد، پیش از اینکه در او شوق به تغییر و یادگرفتن چالش های جدید فضایی که در آن قرار گرفته را زنده کند، در او ترس و ناامنی ایجاد می کند. دیگران هم مخصوصا برخی خدمتکاران موذی به این تردیدها و ترس ها دامن می زنند. مثلا آنجا که از جنس ارزان لباس های خود شرمنده است یا در جواب به سوال خدمتکار، از اینکه دستور خاصی برای سس استیک در نظر ندارد دچار حس بد می شود.

خلاصه در مردمک چشمان دیگران خودش را و زیبایی یا شایستگی اش را، جستجو می کند فارغ از اینکه به سو گیری های آنها توجه داشته باشد. یا اینکه نظرات آنها را صرفا سلیقه شخصی آنها قلمداد کند. در یک کلمه خودش را و ارزشمندی خودش را به چیزهایی گره زده که در نهایت او را به این نتیجه می رسانند که کم است، کافی نیست، زیبا نیست و ...

در صورتی که اگر قادر باشد با چشمی که ماکسیم او را دیده و انتخاب کرده خودش را ببیند متوجه می شود که غالب چیزهایی که برای او مساله است، از نظر ماکسیم مایه دوست داشتنی بودن اوست. اما او لااقل در آن لحظه به چنین کاری قادر نیست. چون ما معمولا به تایید شدن ذهنیت هایمان از سوی دیگران بیشتر علاقمند هستیم تا دیدن واقعیت.

در ادامه وقتی توسط ماکسیم شخصیت اصلی ربکا برای دختر جوان و خواننده ها عمیق تر توصیف می شود، در کنار توانایی هایی که ربکا دارد از اسب سواری یا سلیقه اش در لباس و ... این نتیجه گیری به دست می آید که این همه در عین تحسین برانگیز بودن بیشتر مثل نقاب و پوششی برای پنهان ساختن واقعیت شخصیت او و زندگی زناشویی اش استفاده شده است؛ نکاتی که به چشم دختر جوان قبل تر نیامده بود.

+ تاريخ سه شنبه هجدهم دی ۱۴۰۳ساعت 19:26 نويسنده فاطمه. الف |