|
جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
چشمان خیلی کوچکش، کوچکتر شد و بدون اینکه کنترلی داشته باشد، حین گوش کردن به صحبت های من، چرت بسیار کوتاهی زد. جلسه سوم مراجعه ام به مشاور بود. جلسه اول خیلی با ذوق شرح حال داده بودم. انگار که روی کاناپه معروف فروید روبروی او یا نه حتی بیشتر روبروی یک جادوگر یا پیامبری بزرگ نشسته باشم. جلسه دوم باز یک سری پرسش و پاسخ هایی بین ما رد و بدل شد که با پرسیدن هر کدام شان بیشتر امیدم را به مفید بودن جلسه از دست دادم. حرفهایی را می شنیدم که خودم آنها را بلد بودم، توصیه های کلی که پای تلفن یا در وب نگاشته هایم خودم بارها از آنها استفاده می کردم:
اینکه انسان بودن رنج بزرگی است؛ آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار به نام من دیوانه زدند ... از این حرفهای دکوری.
اما در جلسه چهارم عزم من برای ادامه ندادن این روند مضحک کاملا جزم شد، مشاور از خستگی، بین حرفهای من که واو به واوش برایم کلی مهم و قیمتی بود، داشت چرت می زد. گیرم که این چرت زدن ثانیه ای بیش نبود. فاجعه البته ا زاین جا شروع نشد، از زمانی آغاز شد که همان طور که پیش تر نیز گفتم، صحبت هایمان به کلی گویی کشید: من در یک گونی با تمام کمال گراها بسته بندی شدم ... برچسب مهرطلب خوردم و تمام ویژگی هایی که در ذهنم نقطه اتکای شخصیتم بودند، ویژگی های منحصر به فرد، کاملا عادی جلوه داده شدند ...
درست مثل کسی که در سراشیبی سقوط افتاده باشد، پول جلسه را به همراه پول دو تا سی دی که حس ام این بود به من قالب شده است، به منشی بسیار مودبی که حرف شنوی اش آزار دهنده بود، پرداختم و در نهایت کلینیک را ترک کردم و از کوچه پس کوچه های باریک و طولانی، پیاده خودم را به پل سیدخندان رساندم. زیر پل که دنبال تاکسی مسیرم به خانه می گشتم دقیقا حس آدمهایی را داشتم که دزد بهشان زده باشد.
🌾@ongoingevents
بعدتر اما آرامشم را باز یافتم و مشاور عزیز را در ذهنم کاملا توجیه کردم با این استدلال ها:
هرکسی بهتر است بگویم تکنیک، تمرین، مشاور یا راهی را پیدا کند که به او جواب می دهد. بعضی ها از حرفهای آخوند محله همان قدر تاثیر می گیرند که ممکن است کسی از حرفهای یک دکتر با تحصیلات عالیه در دانشگاههای معتبر دنیا به آن میزان از اثرپذیری برسد.
بنابراین مسئولیت شخصی یافتن مسیر و روش مناسب است و بعد می ماند در نظر گرفتن این واقعیت و کنار آمدن با آن که در هر صنفی افراد باید تجربه کسب کنند و یک عده این میان خواه ناخواه مثل سیاهی لشکر زیر دست و پای تازه کاری آنها له خواهند شد و البته که چقدر خوب و انسانی است که این مسیر تجربه با مطالعه علمی و تعهد به بهتر شدن، کوتاه تر شود ...
✍️ ف. الف
دوازدهم اردی بهشت99