آمار بر پیشانی سرد و آرام بخشت، بوسه می زنم ...

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

اگر چیزی، به قلب من تپش دهد، به سرم شور بخشد، به چشمانم افق هدیه کند و بتواند احساسات سرریزم را پیش از سیل شدن به رویای باغی گره بزند، همانا نوشتن است. نوشتن!!! آنقدر نوشتن را دوست دارم که نمی توانم بنویسم. هیجان اجازه نمی دهد. چقدر ما خوشبختیم که می توانیم ببینیم، بشنویم، رویا ببافیم، خاطره انبار کنیم و بعد بنویسیم. 

نوشتن، دوستت دارم، عاشقت هستم، شاید تو آن گمشده من باشی...


برچسب‌ها: اعترافات
+ تاريخ دوشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۷ساعت 0:50 نويسنده فاطمه. الف |