آمار به وقت جفت گیری بزها ...

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

یکی از تخصص های مورد افتخار من، شناخت گوشت قسمت های مختلف گوسفند است. اینکه هر قسمت برای پختن چه غذایی بهتر است، اما اتفاقی که در یکی از روزهای بهمن ماه افتاد، بار دیگر مرا متوجه این حقیقت تلخ کرد که حتی بعد از مدتها خرید از شرکت ثابتی، کماکان نمیشود به آن اطمینان کرد. برای برخی ها، سود کوتاه مدت، حرف اول را می زند. 

خلاصه آن روز من با اطمینان یک عابد نظر کرده وارد فروشگاه رفاه شدم و طبق معمول سراغ یخچال گوشت رفتم. گوشت ها با زیبایی کنار هم چیده شده بودند،موسیقی ملایم و گوش نوازی نیز بالای سرم در حال پخش بود، خبری از قیافه قصاب یا هر کس دیگری که احساس کنی، می خواهد جنسش را به تو قالب کند، نبود، بنابراین با طیب خاطر خرید کردم. 

گوشت مزبور را در چرخ دستی ام که گاهی دوست دارم با تمام بزرگسالی ام، مثل بچه سوارش شوم، گذاشتم و بستنی به دست به خانه آمدم. بعد از خرد کردن گوشت، بوی آشنایی به مشامم خورد. این بو را فقط حرفه ای ها تشخیص می دهند، این بو، بوی آشنای گوشت بز است و ای کاش بز که می گویم یک بز کوهی وحشی و آزاده به ذهنم می آمد؛ بزی بی احترام در کنار خیل گوسفندانی در آغل یک دامدار خرده پا در ذهنم مجسم شد که علوفه درست و کافی هم گیرش نمی آمد.

دیگر برای پس دادن گوشت به فروشگاه دیر شده بود. چون من پک آن را باز کرده بود. 

بعد گوگل نکات بیشتری هم به تجربیات گوشتی من افزود و آن اینکه، گوشتی که بو می دهد، بویی که البته مال مانده گی نیست به بزهایی تعلق دارد که در فصل جفت گیری به سر می برند اما به جای تجربه عشق، برای فروش، قربانی می شوند. 

این گونه بود که بار دیگر این تجربه به من یادآور شد که حتی وقتی سی صد بار نکته ای را آزمودی، باز خاطرجمع سراغ چیزی نرو. چون خاطر جمعی فقط سزاوار خدا و البته ممالک پیش رفته است. 


برچسب‌ها: زرنگی به چه قیمت
+ تاريخ دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۶ساعت 15:18 نويسنده فاطمه. الف |