|
جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار
|
حرف زدم،
از همدلی، هیچ خوشه ای زمین نیفتاد و
خرمنی درست شد از مهربانی
با این همه گندم،
دیگر غم نان ندارم و خوشبختی
همان روسری حریری از حرفهای توست
که من هر روز آن را با قداست تمام به سر می کنم.