آمار پای سیب و چای کله مورچه

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

پای سیب و چای کله مورچه

برنامه روز بیست و نهم دی ماهم، خیلی پیچیده بود. از آن روزها، که تو تا رسیدنش کلی آن را زندگی می کنی و آخرش نمی توانی نتیجه گیری کنی که آن را چه طوری سپری خواهی کرد.

در آن روز همزمان سه کلاس در سه نقطه مختلف شهر داشتم. یکی از این کلاس ها مال آموزشگاه بود. می شد آن را به یک همکار واگذار کرد و با طیب خاطر به آن دو کلاس خصوصی بعدی رسید، اما من به نتیجه گیری رسیدنم سخت بود. معمولا من در میانه راه است که تازه متوجه می شوم، کاری که عهده دار شده ام، از توانایی ام خارج است. غالب اوقات، بعد از سپری کردن آن روز، خستگی زیادی که سراغم می آید به من می فهماند که بهتر بود، این قدر خودم را خسته نکنم و در مورد توانایی هایم، حساب درستی داشته باشم.

البته، الان خدا را شکر، من نسبت به گذشته با خودم آشنا تر هستم، خودم را می فهمم، افسردگی باعث می شود، آدم در مورد موضوعات و اشخاص و البته خودش ارزیابی های اغراق آمیز داشته باشد. من هرچقدر از زیر سایه ابر افسردگی بیرون می آیم، در مورد خودم و زندگی و روابطم احساس خوبی پیدا می کنم. انگار در خیابان های شهری قدم می گذارم که آدرس خانه های آن واقعی است، بنابراین می توانم برنامه ریزی صحیحی در موردشان داشته باشم.

حالا بشنوید از ادامه ماجرا، دیروز که آموزشگاه بودم، مسئول کلاس ها سراغم آمد و گفت، به دلیل زمانبندی اشتباه کلاس ها، شما اجازه دارید، یکی از جلساتتان را کنسل کنید. و من در کمال ناباوری کلاس روز بیست و نهمم را کنسل کردم و این واقعه دقیقا مثل یک معجزه بود، برای من. 

با شنیدن این خبر در دل روزمره گی های یک نواخت، انگار آمپر قلب من یک هو جهش پیدا کرد. خودم دوست دارم بگویم، انگار دو شاخه وجودم وصل شد به پریز قدرتمندترین برق جهان. پر از انرژی شدم، انگار پاهایم روی زمین بند نبود.

این حس را نه دیروز و نه در آینده به حال خود رها نخواهم کرد، مثل یادگاری ارزشمند بر گردنم خواهم آویخت. شب این تفسیر را در دلم به یاد بود، برایش نوشتم: در مقیاس کوچکتر، شما در مکانی با شرایطی با خانواده ای با چالش هایی در حال زندگی هستید و در عین حال، در مقیاسی بزرگ تر بخشی از تصویر بزرگی هستید که از آن ممکن است بی خبر باشید ولی چنانچه عقربه های وجودتان با باید های آن مقیاس بزرگ همسو شود، آن مقیاس بزرگ مثل مادر بالهای حمایتش را روی شما خواهد گسترانید....

دوست داشتم به میمنت این اتفاق، الان یک جعبه شیرینی از پای های شیرینی ناتالی خدمت دوستان تعارف می کردم با چای کله مورچه در استکانهایی کمرباریک....

 

+ تاريخ چهارشنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۴ساعت 21:4 نويسنده فاطمه. الف |