آمار اهدافم را به دنیا می آورم.

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

یک سری اطلاعات بسیار ارزشمند، در مورد موضوع هدف و هدف گذاری در زندگی مثل یک موهبت بزرگ وارد زندگی ام شده است. این اطلاعات، هم راه گشا هستند، هم از تیپ شان خوشم می آید و هم به قول معروف به دهنم شیرین آمده اند. این اطلاعات توانسته اند، منطق مرا تحت تاثیر قرار دهند، منطقی که یک بخش های آن برای نرم شدن، به خیس دادنی چند ماهه نیاز داشتند.

دوست دارم مثل یک نذری، مثلا شله زرد که عاشق خوردن آن همران چای تازه دم هستم، بخشی از آن را با دوستان خوبم در میان بگذارم:

اول اینکه آرزو کاملا با هدف فرق دارد و  یک مفهوم کلی و انتزاعی است ولی هدف، یک موقعیتی است که شما طبق نقشه ای واقعی برای رسیدن به آن برنامه ریزی می کنید. به این روشنی که لباسی را در ویترین مغازه ای نشان می کنید و بعد راه های ممکن برای خرید آن را بررسی می کنید.

و دوم اینکه، اهداف باید مکتوب شوند. مکتوب شدن آنها، یک جور تعهد زیبا ایجاد می کند که شما را به حرکت وا می داد.

وقتی قلم و کاغذ را بر داشتین و شروع به اهداف تان کردید تازه به نکته قضیه پی می برید، اینکه این کار، کار سختی است. چون نوشتن صرف نیست، در این نوشته باید خواسته هایتان و در واقع اهداف تان را با جزئیات و شفافیت بیشتر روی کاغذ بیاورید.

من خانه می خواهم؟، کجا؟، چه قیمت؟، کی؟، تازه از همه اینها گذشته، چقدر این هدف در ذهن خودتان شدنی است؟ مثلا  اگر فکر می کنید در منطق تان رفتن به خانه ای بزرگ با اجاره مناسب بیشتر پذیرفتنی است تا خرید خانه، همان را به عنوان هدف تان بنویسید.

خلاصه من که این کار را شروع کردم، انجامش برای من نسبتا سخت بود، چون دیدم حین نوشتن باید ناخوداگاهم را بنشانم و مثلا برای رفتن به باشگاه، روزهای مشخصی را تعیین کنم....

خوشحالی من از آنجاست که ایراد کارم را بعد از سالیان که  کلی دفتر  و سررسید های رنگ و وارنگ سیاه کردم، متوجه شدم. من در همه آنها کلی گویی می کردم، چیزی که مسئولیت برنامه ریزی آگاهانه برای رسیدن به آن اهداف را از دوش من بر می داشت.

و

دوست دارم در آخر هم خودم را بغل کنم که یک زمانی آنقدر پرت بود که وقتی مصمم به تغییر بود، همش مثل کورها می گفت: آخه من همه آرزوها و خواسته هام نمی دونم چرا به شکل کلی میان تو ذهنم؟ و جوابی برایش نداشت.

پی نوشت: شک نکنید، دعا ها و خواسته ها را کسی هست که گوش می کند.

+ تاريخ شنبه نهم آبان ۱۳۹۴ساعت 23:59 نويسنده فاطمه. الف |