آمار واژه ها

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

یک جمله زیبا از میشل فوکو خواندم و تقریبا تمام دیروز به آن فکر می کردم :

"واژه ها ظلم به حقیقت اند"

بی اختیار ذهنم به یکی از این واژه ها معطوف شد :حقوق زن ...چیزی که من مضحکتر از آن را سراغ ندارم شما توجه داشته باشید اصلا کسانی که مدافع آتشین این بحث هستند چگونه تحت لوای توجیهات خود زن را در حالتی که غیر از این هست نمی توانند تحمل کنند و به محض کوچکترین تغییری به وحشت و به فکر مقابله می افتند.آن وقت اینها می شوند نظریه پردازان ما

پسران محبوبی که وقتی به دنیا می آیند همه با آغوش باز و ذهنی مشتاق آنها را می پذیرند و بعد خوب در شرایطی که محیط بیرون و درون خانوادگی شان در اختیارشان می گذارد خود را باور می کنند و اقتدار طلبی و ریاست مابی در خونشان می رود چگونه می توان از این محصولات بیست و چند ساله به صرف خواندن چند کتاب وتلاش در پی روشنفکری انتظار تحول داشت اصلا امکان پذیر نیست .بیشتر به یک معجزه و یا رویا شبیه است .

به همین روال در مورد دختران باز یاد جمله زیبایی از یک بزرگورار می افتم :

"چگونه کسی را که از درون خود را برده می بیند می خواهید  آزاد کنید."

بله به همین ترتیب به خون دختران ما ترس و خود کم بینی و نیاز به تاتید از همان کودکی تزریق می شود. کوته بینی شاخصه اصلی آن هاست بنا کردن زندگی در رویای یک ناجی یک مرد که آنها را در پناه خود گیرد.

نگاه به زنان سرکش نکنید که یا مجردند و یا به اصطلاح شوهران زن ذلیلی دارند خوب که وارد زندگی شان بشوید می بیند که این به چه قیمتی چنین موقعیتی را به دست آورده کاملا کورکورانه و خودخواهانه یعنی داستان همان داستان است این دفعه مرده از بد حادثه ضعیف بوده  و تحکم نداشته .باز صحبت سر خودخواهی یک طرف و استثمار طرف مقابل است و اینجا باز یک انسان است که عرصه را با نادانی برای طرف مقابل تنگ می کند . و بهتر بود به جای واژه حقوق زن حقوق یک انسان مطرح می شد.

چرا در ادبیات ما این مفهوم وجود ندارد که در این دنیا جا به اندازه کافی برای همه هست هم به لحاظ فیزیکی و هم متافیزیکی چرا افراد نمی توانند بپذیرند که با یک ذهنیت باز می توانند این بحث ها را دور بریزند و از زندگی لذت ببرند و آن لذت های دیگر را که جز آشفتگی آنها را تغدیه نمیکند رها سازند 

+ تاريخ چهارشنبه ششم تیر ۱۳۸۶ساعت 11:55 نويسنده فاطمه. الف |