آمار آنقدر آش داغ خوردیم که به پالوده هم فوت میکنیم...

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

بزرگی می گوید:زندگی که یک بار زیر سوال نرفته باشد، ارزش زیستن ندارد، داشتم فکر می کردم زندگی من همیشه برایم زیر سوال بوده،حتی یکی از دوستان به من می گفت، من هر وقت تو را می بینم یاد علامت سوال می افتم، چون تو همش می خواهی بدانی... البته من بعدا فهمیدم هرچند این جور کنجکاو بودن بهتر از ماست بودن بوده ولی خوب، یک جورهایی تله ذهنی من هم بوده، چون غالب سوالات من در مورد موضوعاتی بود که نمی شد برایشان جواب پیدا کرد، یک مشت سوالات اساسا پوچ، درگیر شدن در یک مغلطه بازی و این فقط وقت مرا می گرفته و تازه مرا در شرایط سرخوردگی قرار می داده... سوالات من تقریبا توی این مایه ها بود: چرا من جای ولیعهد جورج یا الکساندر کوچولوی تازه متولد شده انگلستان نیستم؟ یا چرا پدر من، پیر بود و سواد سهراب سپهری را نداشت. یا چی می شد اگر من دختر مثلا کسی مثل دکتر سریع القلم بودم و الان به چند زبان دنیا مسلط بودم یا مثلا چی می شد اگر نوه عمه بیل گیتس بودم و در شرکت ماکروسافت کار می کردم، یا مثلا دختر آدم مایه داری بودم که پدرم به اسم من چندین برج، فروشگاه و رستوران در سطح جهان افتتاح کرده بود. یا چی می شد اگر من هم می توانستم مثل خانم جی کی رولینگ کتابی بنویسم و .... البته همه سوالاتم این قدر احمقانه نبودند، یک سری شان واقعا منطقی بودند، به ویژه آن ها که نتیجه تحت فشار قرار گرفتنم در کودکی بود و من با ذهن کوچک و سن کم کودکی سعی در یافتن جواب به آنها داشتم یا حتی سعی می کردم در نقش یک آدم بزرگ در خانه مان ظاهر شوم... خلاصه مصداق این ضرب المثل: آنقدر بایست تا علف زیر پایت سبز شود، من هی این سوال ها را پرسیدم و البته به جایی نرسیدم چون طبیعی بود چرا که دنیا قوانین اش را هرگز به خاطر خیال پردازی های یک بابایی نمی آید، تغییر بدهد. همینه که هست.... . دنیا را باید آنطور که هست دید، نه آنطور که دلت می خواهد، خلاصه حالا پس از بارها به دیوار خوردن، از دل صحبت های یک آدم با سواد متوجه می شوم که یکی از اصل های بهداشت روانی پذیرفتن محدودیت های موجود و کنار آمدن با آنهاست. واقع بینانه مسائل را تحلیل کردن. در واقع سازنده ترین سوال ها، طرح سوالاتی است که یافتن پاسخ به آنها، شما را به حرکت وا دارد، دیدی به شما بدهد که بپذیرید که هرگز کسی جز خودتان، مسئول ساختن زندگی تان نیست.....

پی نوشت: این ضرب المثل را تازه یاد گرفته ام، از بس دوست داشتم اینجا آوردم.

+ تاريخ جمعه چهارم مرداد ۱۳۹۲ساعت 2:17 نويسنده فاطمه. الف |