آمار پارادایم | مهر ۱۳۸۶

جاری چون رود.....شاعر چون چشمه....بی پروا چون آبشار

خدایا!تنها تو میتوانی من را از ضلالت به نور رهنمون باشی.
+ تاريخ شنبه بیست و هشتم مهر ۱۳۸۶ساعت 13:35 نويسنده McArthur |

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین،

الرحمن الرحیم،

مالک یوم الدین،

ایاک نعبد و ایاک نستعین،

اهدنا الصراط المستقیم،

صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین.

 

خواندن آیات بالا قبل از خواب وقتی هشت سال داشتم.

 

گه گاه خواندن سوره ی فاتحه در نماز وقتی به سن بلوغ رسیدم و از لحاظ اسلامی

نماز گزاردنم وجوب یافت و در مجالس ختم و .....

 

نخواندنش از هجده سالگی ام تا دیشب.

 

زمزمه ی دوباره اش. اینبار برای رها یی از شیطان و زیبا یافتن کلام قرآن.

+ تاريخ سه شنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۸۶ساعت 19:40 نويسنده McArthur |

از آسمان نور فرو می آید.

چیست این نور روشن تر از آفتاب؟

نور می گوید: "هرگز دیر نیست.

همیشه زود است.

برای هر گناه،

آمرزشی هست.

درستی و نادرستی نیست،

همه چیز درست است.

هرگونه بپرسی،تو جواب می گیری."

این نور است،

که به خاک تیره ،

می بخشد امید، می نماید راه ،

نامش این است:

"همه حق دارند."

(برگرفته از کتاب چون رود جاری باش از پائلو کوئیلو)

+ تاريخ سه شنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۸۶ساعت 10:47 نويسنده فاطمه. الف |

دکارت میگفت:شک میکنم پس هستم.بد نیست اضافه کنیم:

و خوشحالم. چون هستم!

+ تاريخ شنبه بیست و یکم مهر ۱۳۸۶ساعت 18:20 نويسنده McArthur |

مهربانی های او

این روزها همسرم ،با مهربانی های نابهنگامش واقعا مرا غافلگیر میکند.قاطعیت او برای بیشتر فهمیدن  واقعا برای من الگوست.

 

+ تاريخ یکشنبه پانزدهم مهر ۱۳۸۶ساعت 14:16 نويسنده فاطمه. الف |

شاید نمی توانم درست قضاوت کنم ولی فکر می کنم قدرت همینکه از

آسمان جدا شد و زمینی گردید با جهل آمیخته. ویرانگر میشود. 

انسان پس کی خواهد توانست آنرا درست بکار بندد؟

+ تاريخ شنبه چهاردهم مهر ۱۳۸۶ساعت 16:31 نويسنده فاطمه. الف |

من شدیدا به فلسفه تناسبات شرایط با افراد و افراد با یکدیگر اعتقاد دارم . هرکسی بسته به افکاری که دارد شرایط و افراد متناسب با آن را به دنیایش فرا می خواند .در مورد قضیه ازدواج هم شاید تشخیص این امر در مرحله اول سخت باشد.اما واقعا در و تخته به هم جور میشوند.

 برای داشتن یک رفیق خوب اول باید ببینم خودمان کجا ایستاده ایم

+ تاريخ شنبه چهاردهم مهر ۱۳۸۶ساعت 13:57 نويسنده فاطمه. الف |

دیشب  این سریال را دیدم.دو نکته در این سریال برایم زیباست:

سخت کوشی قهرمان زن سریال .دانایی او  و استقبالش از تجربیات تازه

نکته بعدی تعامل او با قهرمان مردسریال .هردوی این افراد در اوج توانایی هایشان ،جایی خالی برای هم دارند.

برخورد سرشار از احساس و احترام آنها بایکدیگر، من فکر می کنم زیباترین تصویر را از فلسفه کنار هم بودن مرد و زن به دست می دهد.راستی  این قضیه فقط در فیلم می تواند قابل باور باشد؟؟؟

+ تاريخ شنبه چهاردهم مهر ۱۳۸۶ساعت 13:15 نويسنده فاطمه. الف |

دوست دارم دعا کنم ذهنم  به طور کامل از قضاوت همه خالی شود

مرا به دیگران چه کار؟

من از کدامین کرسی صلاحیت به خودم اجازه می دهم که بقیه را قضاوت کنم؟

امیدارم این جمله از هاله حرف عبور کند و در واقعیت  من متولد گردد.

برای من هیچ چیز دردآورتر از این نیست که تجربه های زیبا و گرانبهای زندگی را به فراموشی بسپارم و زندگی را ناخواسته مجبور کنم  بخش عظیمی از فرداهایم  را به تجربه تجربه های گذشته اختصاص دهد.تا من بفهمم و آن نادانی را پشت سر بگذارم

فکر می کنم در این دنیا به هیچ چیز مثل اراده  و قاطعیت در اعمال تغییرات زیبا در زندگی .نمی توان نازید.

 راستی خدایا به من کمک کن بدون آگاهی. صرف مهربانی و نیت خوب به دنیای کسی وارد نشوم.نادانی همیشه سفیر ویرانی است.

 

+ تاريخ یکشنبه هشتم مهر ۱۳۸۶ساعت 13:16 نويسنده فاطمه. الف |

فکر می کنم تاریخ یعنی سیر پیچیده ی انسان معطوف به آشنایی اش با عالم اعلی 
+ تاريخ دوشنبه دوم مهر ۱۳۸۶ساعت 20:5 نويسنده McArthur |